عربی-دینی-قرآن

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْ‌آنًا عَرَ‌بِیًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ عربی-دینی-قرآن خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

حاج سید مهدی میرداماد - شهادت امام رضا 91 [ میانبر ]
تعداد بازدید ها [ 2033 ] |

شهادت امام رضا سال 1392 با نوای دلنشین حاج سید مهدی میرداماد با کیفیت اصلی .....

 

کربلایی جواد مقدم - شهادت امام رضا (ع) [ میانبر ]
تعداد بازدید ها [ 3383 ] |

گلچین مداحی های /91/90 ( شهادت امام رضا (ع) ) با نوای دلنشین کربلایی جواد مقدم.....

 

حاج محمود کریمی - شهادت امام رضا(ع) [ میانبر ]
تعداد بازدید ها [ 10920 ] | تاریخ انتشار : [12/5]

 شهادت امام رضا(ع) با نوای حاج محمود کریمی با کیفیت اصلی .....

 

حاج محمود کریمی - شهادت امام سجاد(ع) سال 1391 [ میانبر ]
تعداد بازدید ها [ 2657 ]

 شهادت امام سجاد(ع) سال 1391 با نوای حاج محمود کریمی با کفیت اصلی......

 

کربلایی جواد مقدم - مجنون العباس یزد [ میانبر ]
تعداد بازدید ها [ 9486 ] | تاریخ انتشار :

مراسم مجنون العباس یزد (۹2/۱/۲۰) ، با نوای کربلایی جواد مقدم . با کیفیت اصلی .....

 

کربلایی نریمان پناهی - گلچین مداحی ها از سال 83 تا 91 [ میانبر ]
تعداد بازدید ها [ 5176 ] |

 گلچین مداحی ها از سال 83 تا 92 با نوای دلنشین کربلایی نریمان پناهی با کیفیت اصل...

 

[ یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,

] [ 11:57 ] [ محمد رضا امیری ]

[ ]

درس اول
در پيشگاه قرآن
در اين درس آشنا مي شويم با:
1. اهميت و ارزش قرآن کريم.
2. نقش قرآن در پاسخ به بنيادي ترين پرسشهاي انسان.
3. محور هاي چهار گانه هدايت قرآن (با توجه به آيه 15 و 16 سوره مائده)
4. نقش قرآن کريم در خير و سعادت فردي و اجتماعي انسان.
5. شيوه ارتباط و انس با قرآن کريم براي دستيابي به آثار تربيتي آن.

آيات درس را قرائت کنيد.
سوره يونس آيه 57
سوره مائده آيه 15 و 16
سوره انعام آيه 104
سوره إسراء آيه 9 و 10
سوره ص آيه 29
به کمک معناي کلمات زير، آيات درس را ترجمه کنيد.
أبصَرَ: بصيرت يافت، بينا شد.
عَمِي: کور شد، کوردل شد.
أَقوَمَ: استوار ترين، درست ترين.
أَعتَدنَا: آماده ساختيم.
لِيدَبَّرُوا: تا تدبر کنند، تا بينديشند.

کتاب زنده
آن کتاب زنده قرآن کريم = حکمت او لا يزال است و قويم
نسخه اسرار تکوين حيات = بي ثبات از قوتش گيرد ثبات
نوع انسان را پيام آخرين = حامل او رحمة للعالمين
رهزنان از حفظ او رهبر شدند = از کتابي صاحب دفتر شدند
تا دلش از گرمي قرآن تپيد = موج بي تابش چو گوهر آرميد
گر تو مي خواهي مسلمان زيستن = نيست ممکن جز به قرآن زيستن

اقبال لاهوري
بيان آيات
قرآن کريم والاترين هديه الهي بر انسان است. اين هديه آسماني، در جامعه انساني انقلابي بزرگ به ارمغان مي آورد. به گواهي تاريخ، پيش از رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و نزول قرآن، جوامع بشري در جهل و خرافه به سر مي بردند و در گرداب شرک غوطه ور بودند. نزول قرآن در حجاز و ديگر سرزمينها، نور حقيقت را جلوه گر ساخت و ظلمتها را زدود، ميزان عدالت را به جامعه انساني ارزاني داشت و طريق رستگاري را بدانها آموخت و در راستاي بندگي خدا با روشن نمودن مسير ايمان راستين و عمل صالح، راه فلاح و رستگاري را به انسان نشان داد. در عظمت قرآن کريم و جايگاه بلند آن، همين بس که قرآن پايان بخش کتاب هاي آسماني و کلام آخر الهي و حجت جاويدان خداي رحمان، تا بر پايي قيامت، بر همه جهانيان است؛و کي از دو يادگار رسول گرامي اسلامي مي باشد که آن حضرت، رستگاري و هدايت را در سايه تمسک به آن دو تضمين نموده اند. خداي سبحان در آيات بسياري، قرآن را معرفي کرده و درباره آن نکات روشنگري را بيان فرموده است. اينک به پاره از اين نکات که در آيات درس آمده است، توجه مي کنيم.

الف- قران کريم نور است و روشنگر حقايق
قَد جَاءَکُم مِنَ الله نُورٌ وَ کِتاَبٌ مُبِينٌ
/پاورقي 1. مائده 15./
اين کتاب و نور الهي بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل شده، تا مردم را از ظلمتها برهاند و آنان را به سوي نور بخواند.
/پاورقي 2. سوره ابراهيم، آيه 1./
قرآن کريم با هدايت و روشنگري خود مهمترين مسائل و نگراني ها انسان را، که در تاريخ حيات خود با آن مواجه بوده است، مورد بررسي قرار مي دهد و آنگونه به بيان حقايق مي پردازد که رهروان و دلدادگان به حقيقت را به حق واصل مي گرداند و به آرامش دل مي رساند. قرآن به شيوه هاي گوناگون، با مخاطب قرار دادن عقل و فطرت پاک انساني، عميق ترين پرسشهاي جاودانه بشري را پاسخ داده است، پرسشهايي که از وراء تمامي عنصر ها و نسلها همواره انديشه بلند اين موجود خاکي را به خود مشغول دانسته، و نردبان کمال خويش را در دستيابي به پاسخ صحيح بدان مي جسته است. به عنوان نمونه اسنان هميشه در اين انديشه بوده است که:
1. منشا جهان و پديده هاي آن و به ويژه انسان چيست و چرا اين دستگاه عظيم آفرينش، با اين همه نظم و دقت پديدار گشته است؟
2. چه عقل و حکمتي، اداره جهان را بر عهده دارد که اين چنين شگفت انگيز و هماهنگ است؟ و در اين راستا چه هدفي دنبال مي شود؟
3. آفرينش انسان از کجا و چگونه آغاز شده است و سر انجام حيات انسان چيست؟
4. انسان پس از مرگ چه سر نوشتي خواهد داشت؟ و چگونه از حساتي جاودانه برخوردار است؟
5. رستگاري انسان در چيست؟ آيا تنها بهره وري هاي مادي و لذائذ جسماني مي تواند سعادت بخش انسان باشد و با اين که سعادت انسان در گرو امور ديگري است؟ آن امور چيست؟
6. آيا انسان در اين مجموعه سراسر منظم و حساب شده، در پيشگاه خالق مسئوليتي بر عهده دارد؟ اگر چنين است اين مسئوليت چيست؟
7. انسان در برقراري حق و عدالت، عفت و طهارت در اجتماع و در ارتباط با خويشتن، چه بايد انجام بدهد؟ و نسبت به غرائز و اميال خويش چه وظيفه اي دارد؟ انسان در برابر اين پرسش هاي بنيادي و سرنوشت ساز، بدون رهنمود وحي الهي به هر سو که رو کند و به هر ريسمان که در آويزد، جز وحشت و سرگرداني اورا نصيبي نيست، و به قول حافظ: از هر طرف که رفتم جز وحشتم نيفزود زنهار ازين بيابان وين راه بي نهايت. قرآن کلام روشني بخش خداي رحمان، با عالي ترين بيان، و در زيبا ترين صورت، پرده از چهره حقيقت بر مي دارد تا هر انسان جوياي حق را به ساحل امن و يقين برساند. از اين رو، قرآن (نور) است که راه حق را براي پويندگان آشکار ساخته و (روشنگر) است که حق را از باطل و رستگاري را از زيانمندي و تباهي باز مي شناساند.

ب- قرآن کريم کتاب هدايت است.
يهدِي بِهِ الله مَنِ اتَّبعَ رِضوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ
/پاورقي 3. مائده آيه 16./
قرآن کتاب هدايت انسان است، هدايت به تمامي راههاي خير و سلامت، سلامت و سعادت دنيا و آخرت. قرآن در اني آيه شريفه، چهار محور هدايت را نشان داده است:
1. هدايت کننده، که خداي رحمان است. (يهَدي بِه الله).
2. وسيله هدايت، که قرآن است. (يهدِي بِه).
3. هدايت شونده، و آن، کسي است که در پي رضوان و خشنودي خداوند باشد. (مَنِ اتَّبعَ رِضوَانَه).
4. مقصود هدايت، که دستيابي به راههاي سلامت است. (سُبلُ السَّلامِ).
پس خداي رحمان چشم هر انساني را که با قرآن سر به راز دارد و در جستجوي رضايت و خشنودي خداوند است، به رههاي امن و سلام مي گشايد و در طول زندگي راه حق را بدو مي نماياند و او را از گمراهي مي رهاند.

ج- قرآن کريم مبارک است و رحمت.
کِتَابٌ أَنزَلنَاهُ إِليکَ مُبَارَکُ
/پاورقي 4. ص آيه 29./
واژه (مبارک) و(برکت) در قرآن کريم، بيشتر درباره خيرات و برکات زندگي و اباداني به کار رفته است مانند آيه 18 سوره نباء و آيه 1 سوره إسراء؛ قرآن نيز (مبارک) ناميده شده است. پس هر کجا جلوه اي از قرآن باشد، آنجا برکات الهي خواهد بود و گذشته از آثار هدايتي و معنوي، قرآن کريم با خود برکات ظاهري را نيز به ارمغان خواهد آورد. پس هر گاه مسلمانان توجه بيشتري به قرآن داشته باشند، رحمت فزونتري از ناحيه خداي سبحان بر آنان نازل خواهد گشت، چنانکه در آغاز تاريخ اسلام چنين بود، برکت قرآن براي مسلمانان تا بدان حد بود که سيادت و سربلندي ظاهري و باطني را بر آنان ارزاني داشت. در عصر حاضر نيز به دنبال بازگشت مسلمانان به قرآن و توجه به نقش حياتي آن در تأمين سعادت انسان، شاهد تحولي عزت آفرين در جوامع اسلامي هستيم. در احاديث مي خوانيم:
هر کس کارهاي خود را با قرآن پيوند دهد، خداوند مصونش دارد؛ هر کس به قرآن تمسک جويد خدايش حفظ فرمايد؛و هر کس از قرآن شفا خواهد درمان يابد.
/پاورقي 5. بحار ج89 ص31 حديث34، از سخنان رسول اکرم صلي الله عليه و آله./
خانه اي را که بنده مسلمان در آن قرآن بخواند، فرشتگان آسمان به يکديگر نشان دهند، آنچنان که ساکنان دنيا ستاره درخشاني را به يکديگر نشان دهند.
/پاورقي 6. اصول کافي، کتاب فضل قرآن، از سخنان امام صادق عليه السلام./
خداوند قلبي را که ظرف قرآن باشد عذاب نخواهد کرد.
/پاورقي 7. بحارج 89 ص 19، از سخنان امير الؤمنين عليه السلام./

د- قرآن کريم شفا و درمان است.
قرآن کريم شفا بخش درد هاي دل انسان است. هر دلي که با قرآن بپيوندد از پليديها دور گردد، قلبي که با قرآن انس گيرد نوراني شود و از آلودگيها برهد، آن کس که به قرآن دل سپارد از بدي ها دل بر کند و از کينه توزي، حسد، کبر، خود خواهي، حرس و مال دوستي و از هر صفت ناپسندي پاک شود. برماست که براي بهره مندي هر چه بيشتر از نور، هدايت، موعظه، رحمت، برکت و شفاي قرآن در حد توان با آن مأنوس شويم؛ قرآن را تلاوت کنيم و بياموزيم که چگونه آيات و عبارت آن را معنا کنيم؛ با تدبر در آن انديشه خود را بارور سازيم و پاسخ هر سؤال اساسي را از آن بخواهيم؛ ذائقه خويش را از حلاوت قرآن بهره مند گردانيم و قلب و فکرمان را به اين نور الهي بسپاريم تا به رستگاري عظيم نائل آييم.
صبح خيزي و سلامت طلبي چون حافظ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم.

پرسش
1. چهار محور هدايت که در آيات درس آمده است، چيست؟
2. نامها و صفتهايي که در آيات درس درباره قرآن آمده است، چه مي باشد؟
3. واژه (مبارک) در قرآن کريم بر کدام دسته از رحمتهاي الهي دلالت بيشتري دارد؟

[ چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:,

] [ 10:45 ] [ محمد رضا امیری ]

[ ]

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِيَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِدَةِ نِساءِ العْالَمِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ الله وَ اَبنِ ثَارِهَ وَالوِتْرَ الْمَوْتُورِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ وَ عَلي الَأرواحِ الَّتِي حَلَتْ بِفِنآئِكَ عَلَيكُمْ مِنْي جَمِيعاً سَلامُ اللهِ اَبداً ما بَقَيتُ وَ بَقِيَ الَّليلِ وَ النَّهارُ يا اَبا عَبدِ اللِه،
سلام بر تو اى ابا عبد اللّه،سلام بر تو اى فرزند رسول خدا،سلام بر تو اى فرزند امير مؤمنان،و فرزند سرور جانشيان،سلام بر تو اى فرزند فاطمه سرور بانوان جهانيان،سلام بر تو اى خون خدا،و فرزند خون خدا و اى تنهاى مظلوم،سلام بر تو و جانهايى كه به درگاهت فرود آمدند،از جانب من بر همگى شما سلام خدا براى هميشه،تا هستم و تا شب و روز باقى است،
لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَتْ وَ عَظُمَتِ الُمصيبَةُ بِكَ عَلَينْا وَ عَلي جَميِع اَهْلِ الِأسْلِام وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ اَلمُصيبَتكَ في السَّمواتِ عَلي جَميع اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعِنَ اللهُ اُمَّةً اَسَسَتْ اَساسَ الظُّلمِ وَ الجُورِ عَلَيكُمْ اَهْلِ البَيتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ و َاَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً قَتَلَتكُمْ
اى ابا عبد اللّه،هرآينه عزايت بزرگ و سنگين شد،و مصيبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام بس بزرگ گشت،و سنگين و بزرگ شد مصيبتت در آسمانها بر همه اهل آسمان،خدا لعنت كند امّتى را كه بناى ستم و بیداد را بر شما اهل بيت بنيان‏ نهادند،و خدا لعنت كند قومى را كه شما را از مقامتان دور كرد،و از مرتبه‏هايتان بركنار نمود،مرتبه‏هايى كه خدا شما را در آنها جاى داد و خدا لعنت كند امّتى را كه شما را كشتند،
وَ لَعَنَ اللهُ المُمهِدِينَ لَهُمْ بِا لتَمكيِن مِنْ قِتالِكُمْ بَرِئتُ اِلَي اللهِ وَ اِلَيكُمْ مِنهُمْ وَ اَشياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْليائهِمْ يا اَبا عَبدِ الله اِني سِلْمٌ ِلِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَكُم اِلي يُومِ القِيمةِ وَ لَعَنَ اللهُ الُ زِيادٍ وَ ال مَروانَ وَلَعَنَ اللهُ بَنِي اُمَيةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرجانَةً وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرِبْنِ سَعْد وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً،
و خدا لعنت كند آنان را كه امكان و توان جنگ با شما را براى ايشان تدارك ديدند من بيزارى میجويم به سوى خدا و به جانب شما از ايشان و از شيعيان و پيروان و دوستدارانشان،اى ابا عبد اللّه من در صلحم ما كسیكه با شما صلح كرد،و در جنگم با كسیكه با شما جنگيد تا روز قيامت،و خدا لعنت كند خاندان زياد و خاندان مردان را و خدا همه بنى اميه را لعنت كند،و لعنت كند پسر مرجانه و عمر بن سعد و شمر را،
وَلَعَنَ اللهُ اُمةً اَسْرَجَتْ وَالجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ بِاَبي اَنتَ وَ اُمّي لَقَدْ عَظُمَ مُصابي بِكَ فَاَسئلُ اللهَ الَّذي اَكرَمَ مَقامَكَ وَ اَكْرَمَني بِكَ اَنْ يَرزُقَني طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلي اللهُ عَلَيهِ وَ الِه اَللّهُمَّ اَجْعَلني عِندكَ وَجيهًا با الحُسَينِ عَليهِ السَّلامُ فيِ الدُنيا وَ الأخِرَةِ يا اَبا عَبْدِ اللهِ اِني اَتَقرَّبُ اِليَ اللهِ وَ اِلَي رَسُولِهِ وَ اِلَي اَمير الُمؤمِنينَ وَ اِلي فاطِمَةً وَ ِالي الْحَسَنْ وَ اِلَيكَ ِبمُوالاتِكَ وَ بالَبرائةِ ِ.
و لعنت كند امّتى را كه مركبها را زين كردند و لگام زدند و جنگ با تو را دنبال كردند،پدر و مادرم به فدايت همانا مصيبت بر من سنگين شد،از خدا كه مقامت را گرامى داشت،و مرا به وسيله تو كرامت بخشيد،درخواست میكنم،كه خون‏خواهى تو را همراه پيشواى يارى شده از اهل بيت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)روزى من كند،خدايا به حق‏ حسين مرا نزد خود در دنيا و آخرت آبرومند قرار ده،اى ابا عبد اللّه من به خدا و رسولش و امير مؤمنان،و فاطمه و حسن تقرّب میجويم،به دوستى تو و به بيزارى.
ممنِ اَسَّسَ ذلِكَ وَ بَني عَليهِ بُنيانَهُ وَ جَري في ظُلمِه وَجَوْرِه عَلَيْكُمْ وَ عَلي اَشياعِكُمَ بَرِئتُ اِليَ اللهِ وَ اِليكُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَربُ اِلَي اللِه ثمَّ اِلَيكُمْ بِموالاتِكُمْ وَ مُوالاةِ وَلِيكُمْ وَ بِالبَرائةِ مِنْ اَعدائِكُمْ وَ النّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَبالبرآئةِ مِنْ اَشياعِهمْ وَ اَتباعِهمْ اِنيّ سِلمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ
از كسیكه پايه‏گذارى كرد اساس اين واقعه را،و بنا نهاد بر آن بنيانش را،و روان شد در ستم و بيدادش‏ بر شما،و شيعيان شما،از ايشان به سوى خدا و شما بيزارم و به خدا تقرّب میجويم،و پس از آن به شما نيز با دوستى نسبت به شما و دوستى نسبت به دوستان شما،و به بيزارى از دشمنانتان شما،و به بيزارى از دشمنانتان،و برپاكنندگان جنگ با شما،و به بيزاری از شيعيان و پيروان آنها،من در صلحم با كسیكه با شما صلح كرد،و در جنگم با كسیكه با شما جنگيد،
وولٌّي لِمَن والاكُمْ وَ عَدُ وٌّ لِمَنْ عاداكٌمْ فَاسُئلُ الله اَلذي اَكرَمَني بِمَعرفَتِكُمْ وَ مَعرفَةِ اَوليائِكُمْ وَرَزَقنِي اَلبرائَةَ مِن اَعدائِكُمْ اَنْ يَجعَلنِي مَعَكُمْ في الدُّنيا وَ الاخرةِ وَ اَن يُثَبِتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ في الدُّنيا وَالأخرةِ وَ اَسَئلهُ اَن يُبَلغَنيَ المَقامَ الَمحمودَ لَكُمُ عِنْدَ اللهِ وَ اَنْ يَرزُقَني طَلَبَ ثاري مَعَ اِمامٍ هُدي ظاهِرٍ ناطِقٍ بالحَقِ مِنْكُمْ وَ اَسئلُ اللهَ بِحَقِكُمْ
و دوستم با كسیكه‏ شما را دوست داشت،و دشمنم با كسیكه شما را دشمن داشت،پس درخواست میكنم از خدا كه مرا به معرفت و دوستان شما گرامى داشت‏ و بيزارى از دشمنان شما را نصيب من كرد،اينكه مرا در دنيا و آخرت با شما قرار دهد،و جايگاهم را نزد شما استوار بدارد،و از او میخواهم كه مرا برساند به مقام ستوده‏اى كه براى شما نزد خداست‏ و روزى كند خون‏خواهیام را به همراه امام هدايت‏گر آشكار و گوياى به حق از خاندان شما،و از خدا درخواست میكنم به حق شما،
وَ بِالشَانِ اَلذيِ لَكُمْ عِندهُ اَنْ يَعطنِي بِمصابي بِكُمْ اَفْضَلَ ما يُعطي مُصاباً بِمُصيبةً ما اَعْظَمَها وَ اَعظمَ رَزَيِتها ِفي اِلاسلامِ وَ في جَميعَ السَّمواتِ وَ الارضِ اَللهُمَّ اجْعَلني في مَقامي هذا ِممَنْ تَنالُهُ مِنكَ صلَواتٌ وَ رحمةٌ وَ مَغفِرةٌ اَللهُمَّ اَجْعَلْ مَحيايَ مَحيا محمدٍ و ال مُحمد وَ مَماتي مَماتَ مُحمدٍ وَ ال مُحمدٍ.
و شأنى كه براى شما نزد اوست،كه عطا كند به من به خاطر مصيبت‏زدگیام به شما برترين چيزى را كه عطا كند به مصيبت‏زده‏اى به خاطر مصيبتش،چه مصيبتى بزرگ است آن مصيبت،و چه عظيم است آن عزا در اسلام،و در همه آسمانها و زمين.خدايا در اين‏جايگاه مرا از كسانى قرار ده،كه از جانب تو به آنان درود و رحمت و آمرزش میرسد خدايا حياتم را حيات ]آميخته به عشق[محمّد و خاندان محمّد،و مرگم را مرگ]در حال شيفتگى به[محمّد و خاندان محمّد قرار دهد.
اَللهمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبركَتْ به بنوامَيَةَ وَ ابْنُ اكِلةَ الأَكبادِ الَّلعينُ ابنُ اللعينِ عَلي لِسانِك وَ لِسانِ نَبِيكَ صليَّ الله عليهِ و اله في كُلِ مَوْطِن وَ مَوقِفٍ وَقَفٍ فيهِ نَبيكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. اللهمَّ الَعن اَبا سُفيانَ وَ معاويةَ وَ يزيدَ بْنَ مُعاويةَ عَليهِمْ مِنكَ الَّلعنةُ اَبَدَ الابِدينَ وَ هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اَللهُمَّ فَضاعَفْ عَليهمُ اللعنَ منكَ وَالعذابِ الأَليمَ اللهمَّ اني اتقربُ اليكَ في هذا اليومِ وَفي مَوقفي هذا وَ اَيام حَيوتي بِالبرآئةِ مِنهم وَاللعنةِ عَليهَمّْ وبِالمُوالاتِ لِنبِیَّکَ وَ الِ نَبِیَّک(عَلَیهِ وَ) عَلَیهِمُ السلامُ.
خدايا اين روز روزى است كه به آن تبرّك جستند بنى اميّه،و فرزند جگرخوار،آن لعنت‏شده فرزند لعنت شده بر زبان تو و زبان پيامبرت(درود خدا بر او و خاندانش)در هر كجا و هر موقفى كه پيامبرت(درود خدا بر او و خاندانش)در آن ايستاد.خدايا لعنت كن ابا سفيان،و معاويه و يزيد فرزند معاويه را،كه از جانب تو بر آنان‏ لعنت باد به جاودانگى جاودانها،و امروز روزى است كه خوشحال شدند به اين روز خاندان زياد و خاندان مردان،بخاطر كشتن حضرت‏ امام حسين را(درود خدا بر او)خدايا پس لعنت و شكنجه‏ات را بر آنان دوچندان كن،خداى من‏ در اين روز و در اين‏جايگاه و همه روزهاى زندگیام به تو تقرّب میجويم،به بيزاریام از اينان‏ و لعنت بر ايشان،و به دوستى پيامبر و خاندان پيامبرت(درود بر او و ايشان)
سپس صد مرتبه میگويى  

http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/new_folder/%DB%8C%D8%A7%20%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%285%29.gif

 

 

 

 


اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً
بعد صد مرتبه میگويى:
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
خدا لعنت كن نخستين ستمكارى را كه به حق محمّد و خاندان محمّد ستم كرد،و آخرين كسى را كه در اين ستم از او پيروی نمود.خدايا لعنت كن جمعيتى را كه با حسين كردند،و همراهى نمودند و پيمان بستند،و پيروى كردند بر كشتن‏ آن حضرت،خدايا همه آنان را لعنت كن،بعد صد مرتبه میگويى:سلام بر تو اى ابا عبد اللّه،و بر جانهايى كه به درگاهت فرود آمدند،از جانتب من سلام خدا بر تو باد هميشه تا هستم و تا شب و روز باقى است‏ و خدا زيارت شما آخرين زيارت از سوى من قرار ندهد،سلام بر حسين و بر على بن الحسين‏ و فرزندان حسين،و ياران حسين.
آنگاه مي گوئي
اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَ الرّابِعَ اَللّهُمَّ الْعَنْ يَزيدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْيانَ وَ آلَ زِيادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ
آنگاه میگويى:خدايا اختصاص ده،اوّلين‏ ستمكار را از جانب من به لعنت،و آغاز كن به آن لعنت اولين را،سپس دومين و سومين و چهارمين را،خدايا يزيد پنجم‏ آنان را لعنت كن،و لعنت كن عبيد اللّه بن زياد و پسر مرجانه و عمر بن سعد و شمر و خاندان ابو سفيان خاندان زياد و خاندان مروان را تا روز قيامت.
سپس به سجده مي روي و مي گوئي:
اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظيمِ رَزِيَّتى اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ
سپس به سجده میروى و میگويى: خدايا سپاس تو را سپاس شكرگزاران بر مصيبت‏زدگى آنان،خداى را سپاس بر بزرگى عزايم، خدايا شفاعت حسين را در روز ورود]به قيامت[نصيبم كن،و ثابت بدار قدم صدق مرا نزد خود به همراه حسين‏ و ياران حسين،آنان‏كه جانشان را در دفاع از حسين(درود بر او)بخشيدند.

[ یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,

] [ 11:54 ] [ محمد رضا امیری ]

[ ]

از زمانهاي بسيار مناسب و با فضيلت براي زيارت امام حسين‏ «ع‏»، روز عاشوراست، چه به صورت حضوري و رفتن به ديدار مرقد سيد الشهدا «ع‏» در کربلا و چه خواندن ‏زيارتنامه از دور. امام صادق‏ «ع‏» فرمود: «من زار الحسين‏ «ع‏» يوم عاشورا وجبت له ‏الجنة‏».[1] کسي که حسين‏ «ع‏» را روز عاشورا زيارت کند، بهشت براي او واجب است.درحديث ديگري زيارت آن روز، مانند به خون خويش غلتيدن پيش روي آن حضرت ‏به شمار آمده ا

 

ست: «من زار قبر الحسين يوم عاشورا کان کمن تشحط بدمه بين يديه‏»[2] .
متن زيارتنامه‏اي هم که از سوي ائمه دستور به خواندن آن داده شده به‏ «زيارت ‏عاشورا» شهرت يافته است و خواندن همه وقت و همه روز آن، آثار و برکات زيادي دارد. اين زيارت را امام باقر «ع‏» به علقمة بن محمد حضرمي آموخته که هر گاه خواست از دور و با اشاره آن امام را زيارت کند، پس از دو رکعت نماز زيارت، چنين بخواند: «السلام عليک‏ يا ابا عبدالله، السلام عليک يابن رسول الله...»[3] تا آخر، که در کتب زيارت آمده است.اين ‏زيارت، تجديد عهد همه روزه پيرو حسين بن علي‏ «ع‏» با مولاي خويش است که همراه با «تولي‏» و «تبري‏» است و خط فکري و سياسي زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام واهل بيت، ترسيم مي‏کند و اعلام همبستگي و سلم و صلح با موافقان راه حسين‏ «ع‏» و اعلان‏جنگ و مبارزه با دشمنان حق است. «زيارت عاشورا» ولايت‏ خون و برائت‏ شمشير است ‏و تسليم دل و ياري در صحنه است، تا عشق دروني به جهاد بيروني بيانجامد و نفرت قلبي ‏به برائت علي برسد.زيارت عاشورا، منشور «تولي‏» و «تبري‏» نسبت به جريان حق و باطل‏ در همه جا و همه زمانهاست.



پی نوشتها :
[1] کامل الزيارات، ص 174، المزار، شيخ مفيد، ص 52.
[2] همان (کامل الزيارات).
[3] همان، ص 176، بحار الانوار، ج 98، ص 291.

[ یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,

] [ 11:46 ] [ محمد رضا امیری ]

[ ]

هدف عالی قیام حسین (ع) از زبان خود امام

قيام مقدس و پرشكوه امام حسين(ع)ريشه در انحراف هاى بـنيادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. اين انحراف ها زائيده انحراف حكومت اسلامى از مسير اصلى خود از سقيفه به بـعد بـود. كه پس از شهادت على(ع)كلا بـه دست سلسله سفيانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاريخى, سران اين حزب هيچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند(1). و ظهور اسلام و به قدرت رسيدن پيامبر اسلام(ص)را, جلوه اى از پيروزى تـيره بـنى هاشم بـر تـيره بـنى اميه, در جريان كشمكش قبيلگى در درون طايفه بـزرگ قريش مى دانستند(2).

http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/new_folder/%DB%8C%D8%A7%20%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%284%29.gif

 

 

و بـا يك حـركت خـزنده, بـه تـدريج در پـوشش اسـلام بـه مناصب كليدى دسـت يافتند و سرانجـام از سال چهلم هجـرى, حكومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست اين حزب افتاد و پس از بيست سال حكومت معاويه, و بـه دنبـال مرگ وى, پـسرش يزيد بـه قدرت رسيد كه اوج انحراف بـنيادى, و جلوه اى آشكار از ظهور ((جاهليت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود(3).امام حـسـين(ع)نمى تـوانسـت در بـرابـر چـنين فاجـعه اى سكوت كند و احساس وظيفه مى كرد كه در بـرابـر اين وضع, اعتـراض و مخالفت كند. سخنان, نامه ها و ساير اسنادى كه از امام حسين(ع)به دسـت ما رسـيده, بـه روشنى گوياى اين مطلب اسـت. اين اسناد بـيانگر آن است كه از نظر امام, پـيشوا و رهبـر مسلمانان شـرائط و ويژگى هايى دارد كه امويان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهيها اين بود كه عناصر فاسد و غير لايق, تكيه بر مسند خلافت اسلامى و جايگاه والاى پـيامبـر زده بـودند و حاكميت و زمامدارى آنها, آثار و نتائج بـسيار تلخ و ويرانگرى بـه دنبـال آورده بود.
چـند نمونه از تـاكيدهاى امام در اين بـاره يادآورى مى شـود:
 

ويژگى هاى پيشواى مسلمانان

1 - در نخستين روزهايى كه امام حسين(ع)در مدينه, بـراى بـيعت جهت يزيد, در فشار بود, در پاسخ وليد كه پيشنهاد
بيعت بـا يزيد را مطرح كرد, فـرمود: اينك كه مسـلمانان بـه فـرمانروايى مانند يزيد گرفتار شده اند, بايد فاتحه اسلام را خواند(4).
2 - امام ضمن پاسخ نامه هاى كوفيان نوشت:
... امام و پيشواى مسلمانان كسـى اسـت كه بـه كتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـيش گيرد و از حـق پـيروى كرده بـا تمام وجود خويش مطيع فرمان خدا باشد(5).
3 - امام حـسـين(ع)هنگام عزيمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام «بيضه» خطاب به «حر» خطبه اى ايراد كرد و طى آن انگيزه قيام خود را چنين شرح داد:
«مردم! پـيامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حكومت ستـمگرى مواجـه گردد كه حـرام خدا را حـلال شمرده و پـيمان الهى را درهم مى شكند, بـا سنت و قانون پـيامبـر از در مخالفت درآمده در ميان بـندگان خـدا راه گناه و معصـيت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـيش مى گيرد, ولى او در مقابـل چنين حكومتى, بـا عمل و يا بـا گفتار اظهار مخالفت نكند, بـرخـداوند است كه آن فرد(ساكت)را بـه كيفر همان ستمگر(آتش جهنم)محكوم سازد.
مردم! آگاه باشيد اينان(بنى اميه)اطاعت خدا را ترك و پيروى از شيطان را بـر خود فرض نموده اند, فساد را تـرويج و حدود الهى را تعطيل نموده فى را(كه مخصوص بـه خـاندان پـيامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدايت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قيام بـر ضد اين همه فساد و مفسدين كه دين جدم را تغيير داده اند, از ديگران شايسته ترم ...» (6).
حاكميت بـنى اميه كه امام در اين سخنان بـه گوشه هايى از آثـار سوء آن اشاره نموده, در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود. امام حسين(ع)در موارد متعددى انگشت روى اين عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت كـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود:

محو سنتها و رواج بدعتها

آن حـضرت پـس از ورود بـه مكه, نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنين نوشت:
«...اينك پيك خود را بـا اين نامه بـه سوى شما مى فرستم, شما را به كتاب خدا و سنت پيامبـر دعوت مى كنم, زيرا در شرائطى قرار گرفته ايم كه سنت پيامبر به كلى از بين رفته و بـدعتها زنده شده است, اگر سخـن مرا بـشنويد, شما را بـه راه راسـت هدايت خـواهم كرد...» (7). ديگر به حق عمل نمى شود.
حسين بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام «ذى حـسم» در ميان ياران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدين شرح ايراد نمود:
«پـيشامدها همين است كه مى بـينيد, جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتيها آشكار و نيكيها و فضيلتها از محيط ما رخت بر بسته است و از فضيلتها جز اندكى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى, همچون چراگاهى سنگلاخ, و كم علف, به جايگاه سخت و دشوارى تبـديل شده است.
آيا نمى بينيد كه ديگر بـه حق عمل نمى شود, و از بـاطل خوددارى نمى شود؟! در چـنين وضعى جـا دارد كه شخص بـا ايمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق ديدار پـروردگار بـاشد. در چنين محيط ذلتـبـار و آلوده اى, مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم...» (8).
 

مسخ هويت دينى مردم

حاكميت زمامداران اموى و اجراى سياست هاى ضد اسلامى توسط آنان, هويت دينى مردم را مسخ كرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـين برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود:
((...مردم بندگان دنيايند, دين بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود, تا زمانى كه معاش و زندگى ماديشان رونق دارد, در اطراف دين گـرد مىآيند, اما زمانى كـه بـا بـلا و گرفتارى آزمايش شوند, دينداران در اقليت هستند.
 

پيام جاويد قيام امام حسين(ع)

پيام قيام با شكوه سيدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نيست, بلكه اين پـيام پـيامى جاويد و ابـدى است و فراتـر از محدوده زمان و مكان است, هرجا و در هر جامعه اى كه به حق عمل نشود, و از بـاطل خوددارى نشود, بدعتها زنده, و سنتها نابـود شود, هرجا كه احكام خدا تغيير و تحريف يابد و حاكمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار كنند, در هر جـامعـه اى كه ويژگى هاى جـاهليت را داشته باشد آن جامعه, جامعه اى يزيدى بـوده, و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنها, كارى حـسينى خواهد بود.

 

پاورقی ها :
1 - سـيدعـليخـان مدنى, الدرجـات الرفيعـه, ص 243, ابـن ابـى الحديد, شرح نهج البلاغه, ج8, ص 257 - مسعودى, مروج الذهب, ج3, ص 454 ضمن شرح حال ماءمون عباسى.
2 - ابن ابى الحديد, همان كتاب, ج9, ص 53(خطبه 139) و نيز ج2, ص 44 - 45 - ابن عبـدالبـر, الاستيعاب فى معرفه الاصحاب(در حاشيه الاصابه)ج4, ص 87.
3 - نگاه كنيد به: امام حسين(ع) و جـاهليت نو, جـواد سليمانى, قم, انتشارات يمين.
4 - سيد بن طاووس, اللهوف فى قتلى الطفوف, ص 11.
5 - طبرى, تاريخ الامـم والـمـلـوك, ج6, ص 196 - شـيخ مـفـيد, الارشاد, ص 204.
6 - طبرى, همان كتاب, ص 229 - ابـن اثير, الكامل فى التاريخ, ج4, ص 48.
7 - طبرى, همان كتاب, ص 200.
8 - حسن بـن على بـن شعبـه, تحف العقول, ص 245 - طبـرى, همان كتاب, ص 239.

[ یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,

] [ 11:36 ] [ محمد رضا امیری ]

[ ]

چاره بلا با زيارت عاشورا


علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى كه از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود كه فرمود: اوقاتى كه در سامرا مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى اعلى اللّه مقامه جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى ميرزاى محمد تقى شيرازى رحمة اللّه عليه - كه در مقام علمى مانند مرحوم فشاركى بود تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟ همه اهل مجلس تصديق نمودند كه بلى .

 http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.gif

 


سپس فرمود: من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را هديه روح شريف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن عليه السلام نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول زيارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شيعه موقوف شد ولى همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى كه بر همه آشكار گرديد.

برخى از سنى ها از آشنايانشان از شيعه پرسيدند سبب اينكه ديگر از شما كسى تلف نمى شود چيست ؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گرديد.
جناب آقاى فريد سلمه اللّه تعالى فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برايم پيش آمد فرمايش آن مرحوم به يادم آمد از روز اول محرم سرگرم زيارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برايم فرج شد.
شكى نيست كه مقام ميرزاى شيرازى از اين بالاتر است كه پيش خود چيزى بگويد و چون اين توسل يعنى خواندن زيارت عاشورا تا ده روز در روايتى از معصوم نرسيده است شايد آن بزرگوار به وسيله رؤ ياى صادقه يا مكاشفه يا مشاهده امام عليه السلام چنين دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است .
مرحوم حاج شيخ محمد باقر شيخ الاسلام نقل نمود كه : در كربلا ايام عاشورا در خانه مرحوم ميرزاى شيرازى روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيدالشهدا عليه السلام و حضرت ابالفضل العباس عليه السلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت ميرزا اين بود كه هر روز در غرفه خود زيارت عاشورا مى خواند، سپس پايين مى آمد و در مجلس عزا شركت مى نمود؛ روزى خودم حاضر بودم كه پيش از موسم آمدن ميرزا ناگاه با حالت غير عادى پريشان و نالان از پله هاى غرفه به زير آمد و داخل مسجد شد و مى فرمود: امروز بايد از مصيبت عطش حضرت سيدالشهدا عليه السلام بگوييد و عزادارى كنيد. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق ميرزا به صحن شريف و حرم مقدس مشرف شديم گويا ميرزا مأ مور به تذكر شده بود. بالجمله هر كس زيارت عاشورا را يك روز يا ده روز يا چهل روز به قصد توسل به حضرت سيدالشهدا عليه السلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحيح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدين وسيله به مقاصد مهم خود رسيده اند.
مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى در سنه 1338 در كربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شريف مدفون گرديد

 پاورقي
داستانهاى شگفت ، شهيد محراب دستغيب شيرازى : ص 271. شيفتگان حضرت مهدى ، رجائى خراسانى : ص 152. كرامات امام حسين ، مصطفى محمدى اهوازى : ص 23. زبدة الحكايات ، عبدالمحمد لواسانى : ص 224. الكلام يحر الكلام ، سيد احمد زنجانى : ص 55.

[ یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,

] [ 11:35 ] [ محمد رضا امیری ]

[ ]

حسين اصلاح گر بزرگ از ديدگاه قرآن (آزادگی)


براي اين که ثابت شود، قيام ابا عبدالله (ع) بر اساس تعاليم روح بخش قرآني صورت گرفته وبرخواسته از عمل به کلام خداوند است در اين زمينه آياتي را که توجيه گر کارهاي امام حسين (ع) در ابعاد متفاوت مي تواند باشد مورد بررسي قرار مي دهيم . در اين رابطه مي توان به چند نکته اشاره کرد:
1. هجرت و حرکت امام : قرآن کريم درباره هجرت وسبب آن مي فرمايد:(والذين هاجروا في الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنهم في الدنيا حسنة ولاجر الاخرة اکبر لوکانوا يعلمون )؛ آنها که پس از ستم ديدن ، در راه خدا هجرت کردند، در اين دنيا جايگاه (و مقام ) خوبي به آنها مي دهيم ؛ وپاداش آخرت ، از آن هم بزرگتر است اگر مي دانستند.» بي ترديد، هنگامي که امام ، در مدينه حضور داشت از طرف حاکم مدينه در اثر فشار يزيد،مورد بي مهري قرار گرفت ومنزلت وشخصيت حضرت مورد توجه قرار نگرفت . از اين رو،امام با مشاهده ظلم تصميم گرفت به مکه برود. در مکه نيز از طرف مأموران دولتي درمعرض ترور و قتل واقع شد وبراي اجتناب از شکسته نشدن حرمت کعبه ومکه ، به کوفه رفت و در ميانه راه کوفه وکربلا، با مشاهده آزار واذيت خلافت باز قصد هجرت به مکه و مدينه را مي کند که با مخالفت مأموران نمي تواند بدان جامه عمل بپوشاند.

 

http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/new_folder/%DB%8C%D8%A7%20%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%286%29.gif

 


2. نپذيرفتن خلافت يزيد از سوي امام (ع) شکي نيست که اين امر به اين سبب بودکه معاويه ، حق تعيين جانشين را نداشت و يزيد فاقد مشروعيت سياسي و اجتماعي بود وحق نداشت از امام بيعت بگيرد واين همان ظلم بزرگ واجحافي بود که در حق امام داشت اعمال مي شد. روشن است که امام اين حق را داشت که از حقوق خود دفاع بکند و فرياد خود را به اذهان مردم برساند وچاره اي براي اطلاع رساني وآگاه سازي مردم جزقيام و مخالفت علني و ظاهري با دستگاه وقت نداشت .

قرآن مي فرمايد: (لا يحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم وکان الله سميعاً عليماً)؛ خداوند دوست ندارد کسي با سخنان خود، بدي ها (ي ديگران ) را اظهارکند، مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا وداناست .» بر اساس اين آيه ،امام حق داشت که بدي هاي يزيد و اعوان وي را برملا سازد وستم هاي آنها را به گوش مردم برساند.
خداوند مي فرمايد: (اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا وان ّ الله علي نصرهم لقدير)؛ به کساني که جنگ بر آنان تحميل گرديده ، اجازه جهاد داده شده است ؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته اند؛ وخدا بر ياري آنها تواناست .
3. تکرار دوران جاهلي واطلاع رساني امام : پس از رحلت رسول خدا (ص)، افرادي که ريشه در سنن ورسوم جاهلي داشتند، بسيار تلاش مي کردند که سنن گذشته خود را احيا کنند. گفتني است که با تأمل در حوادث به خوبي روشن مي گردد که اين فرايند، روز به روز داشت به هدف خود نزديکتر مي شد تا جايي که توانست موروثي کردن تعيين خليفه را نهادينه کند و در تقسيم بيت المال تبعيض روي دهد وحتي تبعيض قومي و نژادي را مشروعيت بخشد.
در چنين موقعيتي است که هشدار وپيش گويي قرآن کريم در ترسيم وضعيت آينده جامعه يعني سال يازدهم هجري وسال هاي بعد از آن ، مصداق پيدا مي کند. قرآن کريم در اين ارتباط مي فرمايد: (و ما محمد الاّ رسول قد خلت من قبله الرسل أفائن مات او قتل انقلبتم علي اعقابکم ومن ينقلب علي عقبيه فلن يضرّ الله شيئا وسيجزي اللهالشاکرين )؛ محمد (ص) فقط فرستاده خداست ؛ وپيش از او، فرستادگان ديگري نيزبودند؛ آيا اگر او بميرد و يا کشته شود، شما به عقب بر مي گرديد؟! (و اسلام را رها کرده به دوران جاهليت و کفر بازگشت خواهيد نمود؟!) وهر کس به عقب باز گردد، هرگز به خداضرري نمي زند؛ و خداوند به زودي شاکران (و استقامت کنندگان ) را پاداش خواهد داد.
علّت اين امر، اين است که امام حسين (ع) در ترسيم وضعيت زمان خود مي فرمايد: «ان السنة قد اميتت وان ّ البدعة قد احييت »؛ سنت وروش پيامبر مرده است و بدعت هاي جاهلي ديگرباره احيا شده اند.
در همچو وضعيتي ، روشن است که وظيفه امام طبق فرمايش قرآن کريم جز استقامت و مقاومت در برابر بدعت ها چيز ديگر نمي تواند باشد. اين در حالي است که قرآن کريم مي فرمايد: (فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيماً)؛ «خداوند مجاهدان را بر نشستگان پاداش عظيمي برتري بخشيده است .
4. برقراري حکومت طاغوت واجتناب امام از آن : بي گمان طبق حديث پيامبر (ص) خلافت بر آل ابوسفيان وطلقا حرام بود. اما از آنان ، افرادي چون معاويه ، يزيد، مروان و ابن زياد به حاکميت رسيدند وبا اين کار خلاف فرمايش پيامبر (ص) عمل کردند و بدين صورت نشان دادند که مصاديق بارزي از طاغوت هستند، چرا که اگر از آنان نبودند پيامبر از رسيدن آنها به حکومت ممانعت به عمل نمي آورد.
قرآن کريم درباره افراد طاغوت مي فرمايد: (لقد بعثنا في کل امة رسولاً ان اعبدواالله واجتنبوا الطاغوت )؛ ما در هر امتي رسولي بر انگيختيم که خداي يکتا را بپرستيد؛و از طاغوت اجتناب کنيد.» به همين منظور امام حسين (ع) در نامه اي به معاويه ،مي نويسد: «و ما اعلم فتنه اعظم من ولايتک هذه الامة ؛ من فتنه اي سهمگين تر از حکومت تو بر اين امت سراغ ندارم .
آن حضرت درباره يزيد، که به گفته مورخان در قرآن ستيزي و محور آثار اسلام و احکام دين کاملاً بي پروا بود، مي فرمايد: «بايد با اسلام خداحافظي کرد که امت اسلامي به فرمانروايي چون يزيد گرفتار آمده است .».
حال چگونه ممکن است که با اين شرايط پيش آمده ، امام (ع) کنار بيايد و در برابر اين وضعيت چيزي نگويد واقدامي انجام ندهد؟ از اين رو، امام بر اساس آيه فوق براي خود وظيفه ديد که از طاغوت وقت ، لب به اعتراض بگشايد و تنها حاکميت الهي راپذيراگردد.

[ یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,

] [ 11:32 ] [ محمد رضا امیری ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه